شاعر : بیژن ترقی
يه شب تو خواب ، وقت سحر
شهزاده اي زرين كمر ،
نشسته بر اسب سپيد ،
ميومد از كوه و كمر .
مي رفت و آتش
به دلم مي زد نگاهش ...
كاشكي دلم رسوا بشه ،
دريا بشه اين دو چشم پر آبم ...
روزي كه بختم وا بشه ،
پيدا بشه اون كه اومد به خوابم ...
شهزاده روياي من ، شايد تويي
اون كس كه شب در خواب من آيد تويي تو ...
از خواب شيرين ناگه پريدم ،
او را نديدم ، ديگر كنارم به خدا ...
جانم رسيده از غصه بر لب ،
هر روز و هر شب ، در انتظارم به خدا ...
No comments:
Post a Comment